داستان کامل لیلی و مجنون : اثر عاشقانه ای از نظامی گنجوی - به زبان ساده
deep stories deep stories
61.8K subscribers
450,586 views
9.4K

 Published On Feb 4, 2022

لینک حمایت مالی کاملا اختیاری از دیپ استوریز:
https://www.youtube.com/channel/UCygb...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لینک داستان (خسرو و شیرین) یا (شیرین و فرهاد) اثر نظامی گنجوی
   • داستان کامل خسرو و شیرین (شیرین و فره...  
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لینک «تاریخ عربستان» : پیش از اسلام
   • تاریخ عربستان : قسمت 1/3 - عربستان پی...  
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتـ
لیلی و مجنون

در سالیان پیش در بین قبایل عرب، قبیله ای بود به نام "عامر". رئیس این قبیله فردی بود بسیار عادل و مهمانواز. آبادترین قبیله در بین قبایل اون منطقه بود و همه برای رئیس قبیله احترام خاصی قائل بودند. اما این فرد اجاقش کور بود و بچه دار نمیشد. بزرگ قبیله سالها دعا کرد و نذر و نیاز تا آنکه نهایتا خدا به او پسری داد و نامش رو "قِیس" گذاشتند. قیس رو به دایه ای سپردند تا او را بزرگ کند. وقتی بزرگ تر شد آنقدر زیبا بود که هرکس او رو میدید دعا میخواند که مبادا چشم بخورد و از زیبایی زبان زد قبایل شده بود. وقتی 10 سالش شد او رو به مکتب فرستادند.
مکتبی که در آن اطراف بود میزبان بچه های قبایل زیادی بود و از همه قبایل اطراف برای یادگیری به این مکتب می آمدند. در آنجا دختری هم می آمد که از یکی از قبایل بزرگ بود. دختری بسیار زیبا روی که نامش لیلی بود. وقتی قیس در مکتبخانه لیلی را دید نمیتونست از او چشم برداره و شدیدا شیفته زیبایی لیلی شده بود. یعد از مدتی لیلی هم دل به قیس باخت و هر دو دلباخته هم شده بودند.
دیگه فقط برای دیدن هم به مکتبخونه میرفتند. اونها انقد عاشق و شیفته هم بودند که خیلی زود خبر دلدادگیشون همه جا پیچید و همه از علاقه این دو به هم باخبر شدند. لیلی بسیار از این دلداگی خوشحال بود ولی قیس روز به روز پریشان تر میشد و رنگش زرد شده بود. بسیار لاغر شده بود و از بیتابی مانند یک دیونه شده بود. آنقدر که بچه های اون مکتبخونه بهش لقب "مجنون" دادند. بعد از اینکه خبر این دلداگی به خانواده ها و اطافیان این دو رسید، لیلی و قیس را از هم جدا کردند. لیلی شب و روز اشک میریخت و قیس مانند یک دیوانه به کوچه و خیابان زده بود و شعرهای عاشقنه میخواند. بچه های دیگه هم به دنبالش میرفتند و به تمسخر بهش مجنون مجنون میگفتند.
مجنون هر روز به در خانه لیلی میرفت و بر در خانه بوسه ای میزد و بر میگشت. گاهی این دو به طور پنهانی از دور همدیگه رو ملاقات میکردند ولی دیری نپایید که خونواده لیلی فهمیدند و اجازه همین رو هم ندادند.
وقتی پدر مجنون حال و روز پسرش را دید بسیار غصه خورد. از اطرافیان دلیل دیوانگی پسر را پرسید و فهمید که عاشق دختری شده از قبیله ای دیگر. پدر تصمیم گرفت با مردان دیگر قبیله به سمت خانه لیلی بروند و لیلی را برای مجنون خواستگاری کنند تا این دو به عقد همدیگه در بیان.
خواستگاری
پدر مجنون با بزرگان قبیله به سمت قبیله ای که پدر لیلی بزرگ آن بود ره راه افتاد. هدایای بیسیار بار شتر کردند و به راه افتادند. وقتی پدر لیلی با خبر شد به استقبال آنها آمد و با آغوشی باز اونها رو پذیرفت. پدر مجنون گفت من بزرگ قبیله عامر هستم و اومدم تا دختر تورو به عقد پسرم در بیارم. من را میشناسی، هم جاه و جلال دارم هم مال بسیار. تو فروشنده و من خریدار. هر چقدر بخوای میدم تا دخترت رو به عقد پسرم در بیارم. اینجوری رابطه دو قبیله هم محکمتر میشه.
پدر لیلی گفت بله این ازدواج خیلی خوب میشه ولی پسر تو دیوانه است و دیوانگی او زبانزد همه است. در بین قبایل دیگه ما رو مسخره میکنند اگر دخترمون رو به عقد پسرت در بیارم. شما فعلا برو و دعا و طلسمی تهیه کن تا پسرت درمان بشه. بعد بیا.
پدر به نزد مجنون رفت ولی هرچقدر نصیحتش کرد که دست از دیوانگی برداره کارساز نبود و مجنون سر به کوه و بیابون زد. پدر مجنون هرچقدر به زیارتگاه های مختلف رفت و دخیل بست کارساز نبود. تا اینکه آشنایان گفتند او رو به زیارت کعبه ببر تا بلکه از این دیوانگی در بیاد.
وقتی به مکه رسیدند پدر به پسرش گفت برو و دعا کن خدا تورو از این دیوانگی نجات بده. مجنون وقتی به کعبه رسید شروع به دعا کردن برای لیلی کرد و از خدا خواست عشق لیلی رو در دلش بیشتر کنه و هرچی از عمر او مانده بگیرد و به عمر لیلی اضافه کنه. پدر فهمید که درد عشق پسر درمانپذیر نیست.

تفسیر داستان
لیلی و مجنون سومین مثنوی از مجموعه مثنوی‌هایی است که به خمسه نظامی معروفند. بیشتر محققان اعتقاد دارند که بن‌مایه‌های پراکنده این داستان برگرفته از اشعار و افسانه‌های فولکلور در زبان عربی است که نظامی ایرانی‌سازی کرده‌است.
اگرچه نام لیلی و مجنون پیش از نظامی گنجوی نیز در اشعار و ادبیات فارسی به چشم می‌خورد، ولی نظامی برای نخستین بار، آن را به شکل منظومه‌ای واحد به زبان فارسی در ۴۷۰۰ بیت به درخواست پادشاه شروان به نظم کشید. نظامی خود از بابت این سفارش ناراضی و بی‌میل بوده‌است و کار را در چهار ماه به پایان برده‌است. وزن این مثنوی جدید بوده و پس از نظامی شعرای زیادی در این وزن داستان‌های عاشقانه سروده‌اند.
منظومه لیلی و مجنون در ۴۷۰۰ بیت و در بحر هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف یا مقصوراست. پیش از نظامی شاعری در این وزن منظومه‌ای نسروده بود و پس از نظامی این بحر، وزن رایج برخی منظومه‌های عاشقانه گردید.
__________________________________________________________________________________________

اگر طراح هر کدام از طرح‌های استفاده شده در این ویدئو رو میشناسید یا خودتون طراح آثار هستید، به ما ایمیل بزنید تا اسمتون رو به عنوان طراح اعلام کنیم.
If you own any of the arts that we used in this video, or you know the artist of any of them, please contact us via email to give you the credit.
[email protected]

show more

Share/Embed