Published On Nov 9, 2020
داستان شب با اجرای آرام مخصوص خواب شب : شب نهم و دهم
(در حال تکمیل شدن)
الف؛—————— فرهنگ لغات به ترتیب الفبا—————
احدب: گوژپشت
ارغوانی: سرخ مایل به بنفش
استر: چهار پائی بارکش و سواری که پدر او خر و مادرش اسب است
الغیاث: فریاد(هنگام دادخواهی وطلب دادرسی میکویند.)
اندیشناک: بیمناک، مضطرب، نگران
اولوالالباب: خردمندان، صاحبان اندیشه
ب
بقبق: هرزه گو
بَقبوق: پرحرف، وراّج
بدیع الجمال: زیبارو
بیخود گشت: بیهوش شد
پ
پاکش: آنچه بر آن سوار شوند چون اسب و خر و درشکه
ت
تونتاب
آتش انداز، گلخن تاب، کارگری که درگلخن حمام است و آب خزانه را گرم می کند.
ث؛
ج؛
چ
چون : چگونه
ح
حدیث: قصه، داستان
طُرفه حدیث: قصهٔ دلنشین و تازه
خ؛
خلعت: لباس
خداوند: ارباب، صاحب، سرور
خرگاه: خیمهٔ بزرگ، سراپرده
خواهر کهتر: خواهر کوچکتر
د
داد: عدل و انصاف
در حال: ناگهان، فوراً
ذ؛
ر؛
رحیل: سفر، عزیمت
ز؛
زنگی: سیاه پوست
ژ
س
سریر: تخت پادشاهی
سه یک: یک سوّم
ش
شیار: زمینی را گویند که جهت زراعت با گاوآهن شکافته باشند.
ص
صلیح: نیک
ض
ط
طُرفه حدیث: قصهٔ دلنشین و تازه
ظ
ع
عتاب: ملامت کردن، سرزنش
عشّار: ده یک گیرنده، باجگیر
عفریت: غول، جن بزرگ و نیرومند
غ
ف
فراز: بالا
فرحناک: شاد و خوشحال
فرخار: معبد
ق
ک
کابین کردن: به عقد در آوردن
کوس: طبل بزرگ، دُهُل
کِهتر: کوچک تر
گ
گردن سوده: گردن ساییده و کوفته
ل
لختی: اندکی
لعب: بازی و تفریح کردن
م
مالی بی مرّ: ثروتی بی حد و حساب
مانده گشتن: خسته و کوفته گشتن
مدحت: ستایش، مدح
مقالت: سخن، گفتار
مقام: جایگاه، مکان، محل زندگی
مقام عفریتان: محل زندگی غول ها
ملک: پادشاه، صاحب ملک
مملوک: بنده، برده، غلام
مِهتر: بزرگتر
مهین: فرزند بزرگتر
ن
ناصح مشفق: پندگوی خیرخواه و دلسوز
و
والی: فرمانروا، حاکم
ه
هِدّار: مواظب، مراقب
همی رفتیم: پیوسته رفتیم
همی گریست: پیوسته گریه کرد
ی